غزل شمارهٔ ۱۴۷۶
حرف جام شراب اگر دانی
                        نسخهٔ جسم و روح برخوانی
                        صورتا ساغری و معنی می
                        ظاهراً این و باطناً آنی
                        عشق و معشوق و عاشق خویشی
                        دل و دلدار و جان و جانانی
                        چون سر زلف او پریشان شو
                        جمع می باش از پریشانی
                        در نظر نور دیدهٔ خلقی
                        گرچه از نور دیده پنهانی
                        هر چه خواهی ز خود طلب می کن
                        که توئی هر چه خواهی ار دانی
                        شادی روی نعمت الله نوش
                        می وحدت ز جام سبحانی