غزل شمارهٔ ۴۳۰۳
برقم ز خرمن از دل بیتاب می جهد
نبضم ز تاب دردچو سیماب می جهد
آرام رابه خواب نبیند، به مرگ هم
طفلی که از خروش من از خواب می جهد
پهلو ز بوریای قناعت تهی مکن
برق از سحاب بستر سنجاب می جهد
بازآکز انتظار تو هر شب هزار بار
چشم امیدواریم از خواب می جهد
صائب رضا به حادثه آسمان بده
این خار کی ز آفت سیلاب می جهد