غزل شمارهٔ ۱۲۴۰
ای به روی تو دیده ها روشن
ای به نور تو جان ما روشن
به کمالت زبانها گویا
به جمال تو چشمها روشن
نور چشم منی از آن شب و روز
من به تو دیده ام تو را روشن
مردم دیده تا به خود بیناست
در همه دیده ام خدا روشن
مهر تو آفتاب جان و دل است
من چو ذره در آن هوا روشن
عشق تو شمع خلوت جان است
دل پروانه زان ضیا روشن
صورت روی خوب سید ماست
نور معنی والضحی روشن