غزل شمارهٔ ۵۰۱۱
توانگری که نباشد به خبر اقبالش
نصیب مردم بیگانه می شود مالش
گذشت خواجه و چون عنکبوت مرده هنوز
مگس شکار کند رشته های آمالش
ازان به نان جو وآب شور ساخته ام
که نیست چشم و دل هیچ کس به دنبالش
تذرو باغچه قدس وحشتی دارد
که نقش ،چنگل بازست برپروبالش
ز چرخ سفله تمنای آبروی مدار
که نم برون ندهد چشمه های غربالش