الحکایة و التمثیل
پیش حیدر آمد آن درویش حال
کرد ازان دریای دانش سه سؤال
گفت از هفتاد فرسنگ آمدم
هین جوابم ده که دلتنگ آمدم
چیست درویشی و بیماری و مرگ
داد حیدر سه جواب او ببرگ
گفت درویشی تو جهل آمدست
فقر تو گر عالمی سهل آمدست
هست بیماری حسد بردن همه
هست بد خوئی تو مردن همه