غزل شمارهٔ ۱۸۰
چشم ما روشن به نور الله ماست
همچو نور روی نور الله ماست
هست نور الله را خیری دگر
پادشاهست او و این و آن گداست
جز وصال او نمی خواهم دگر
غیر عشق او دگر باد صبا است
از برای عمر جاویدان او
دایما ورد زبان ما دعاست
هر که بد گوید ورا نیکش مباد
بر صوابست او و بر دیگر خطاست
آفتاب ار نور رویش روشنست
مه ز عکس روی خوبش با صفاست
باشد او سر ، خلیل الله من
لاجرم سر حلقهٔ هر دو سراست