رباعی شمارهٔ ۴۱۸

مولوی / دیوان شمس / رباعیات

من زان جانم که جانها را جانست
من زان شهرم که شهر بی‌شهرانست
راه آن شهر راه بی‌پایانست
رو بی‌سر و پا شو که سر و پا آنست