شمارهٔ ۷۳ - کوشش و امید ترجمه !ز یک قطعه فرانسه
جدا شد یکی چشمه از کوهسار
                        به ره گشت ناگه به سنگی دچار
                        به نرمی چنین گفت با سنگ سخت:
                        کرم کرده راهی ده ای نیکبخت
                        جناب اجل کش گران بود سر
                        زدش سیلی وکفت: دور ای پسر!
                        نشد چشمه از پاسخ سنگ، سرد
                        به کندن دراستاد و ابرام کرد
                        بسی کند وکاوید وکوشش نمود
                        کز آن سنگ خارا رهی برگشود
                        زکوشش به هر چیز خواهی رسید
                        بههر چیز خواهی کماهی رسید
                        بروکارگر باش و امّیدوار
                        که از یاس جز مرگ ناید بهبار
                        گرت پایداربست در کارها
                        شود سهل پیش تو دشوارها