شمارهٔ ۲۸۶
ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر شد
لب پرشکوه گردد چون صدف خالی ز گوهر شد
کند اقبال دنیا سخت، دلهای ملایم را
نمی گیرد به خود نقش نگین چون موم عنبر شد
سبکسیرست دولت، پایداری برنمی تابد
ازان ظلمت ز آب زندگی رزق سکندر شد