شمارهٔ ۳۱

عطار / مختارنامه / باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع

شمع آمد و گفت:‌چون مرا نیست قرار
از پنبه نفس زنم چو حلاج از دار
در واقعهٔ خویش چو حلاجم من
آویخته و سوخته و کشتهٔ زار