غزل شمارهٔ ۴۸
بهوش باش که در بارگاه رد و قبول
کمال عین ذواتست و فصل عین فصول
اگر قبول و گر رد کنی خلاصم کن
شدم هلاک ز ماخولیای رد و قبول
دچار او نشدم تا ز خویش برگشتم
فناست تجربه کردیم کیمیٰای قبول
رسیده شاهد معنی ز صورت زشتت
ببین که از چه به خود گشتهای دلا مشغول
نبوده یکنفسی بیپیاله تا بوده
رضی ز زهد و ریا بیحساب و نامعقول