غزل شمارهٔ ۱۴۴۶

می عشقش به شیر مردان ده
دُرد دردش به دردمندان ده
ساقیا دست ما و دامن تو
ساغر می به دست یاران ده
می به زاهد مده که باشد حیف
درد وی جام می به رندان ده
جرعه نوشان جام خود بگذار
جرعهٔ جام خود به ایشان ده
کربلا را به عاشقان بخشی
بخش من ز آن بلا فراوان ده
نوش کن جام می که نوشت باد
جرعه ای هم به باده نوشان ده
نعمت الله مده به می خواران
میر مستان به می پرستان ده