حکایت شمارهٔ ۸

سعدی / گلستان / باب دوم در اخلاق درویشان

یکی را از بزرگان به محفلی اندر همی‌ستودند و در اوصاف جمیلش مبالغه می‌کردند سر بر آورد و گفت من آنم که من دانم
طاوس را به نقش و نگاری که هست خلق
تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش