غزل شمارهٔ ۴۹۸۸

دل به دنیا نگذرد خرد دوراندیش
نشود برق سبکسیر مقید به حشیش
ترک دنیای فرومایه سر همتهاست
ورنه شاهان ز چه همت طلبند از درویش ؟
زاهد خشک که دربوته ریش است نهان
خارپشتی است که درهرسر مو دارد نیش
با عمل دامن تقوی زمناهی چیدن
احتراز سگ مسلخ بود ازشاشه خویش !
صائب آرامگهش قلعه فولاد بود
هرکه بیرون ننهد پای زاندازه خویش