غزل شمارهٔ ۱۴۳۴
برافشان کلاله ز روی چو لاله
صراحی به دست آر پرکن پیاله
مکن عیب رندان اگر باده نوشند
که پیش از من و تو چنین شد حواله
اگر عشق جانان مرا حاصل آید
روان جان سپارم چو این است احاله
منم بندهٔ او و دارم گواهان
دلم وقف عشق است و جانم قباله
میان من و او چو موئی نگنجد
چه قدر رقیب و چه جای دلاله
اگر نی بنالد مزن دست بر وی
که از نالهٔ ما گرفته است ناله
اگر ذوق داری بخوان گفتهٔ ما
که یک پند سید به از صد رساله