غزل شمارهٔ ۱۴۵۸
خرمنی گندم نگر در دانه ای
قرب صد دانه ببین هر شانه ای
گر چه دندانه بسی باشد ببین
یک حقیقت عین هر دندانه ای
از فروغ آفتاب روی او
ماهروئی هست در هر خانه ای
روشنست از شمع بزمش عشق ما
روح اعظم نزد او پروانه ای
برزخ جامع مقام ما و توست
خوش بساز آنجا چو ما کاشانه ای
گر حریف نعمت اللهی بیا
نوش کن شادی ما پیمانه ای