شمارهٔ ۷۸
انوری را ز حرص خدمت تو
چون بر آتش بود قدم پیوست
نتواند که زحمتت ندهد
گاه و بیگه چه هوشیار و چه مست
هست اینک ندیم حلقهٔ در
ای جهان بر در تو بارش هست