شمارهٔ ۲۷

عطار / مختارنامه / باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق

تا از غم تب دلش به صد درد افتاد
شد زرد رخ و بر رخ او گرد افتاد
گفتم که چه بود کافتابت شد زرد
گفتا مگر آفتاب بر زرد افتاد