شمارهٔ ۷۴ - در هجای «معجزی» شاعر
معجزی خود ز معجز ادبار
نزد هر زیرکی کم از خر بود
خود همه کس برو همی خندید
زان که عقلش ز جهل کمتر بود
زین چنین کون دریده مادر و زن
ریشخندش نیز درخور بود