غزل شمارهٔ ۹۴۰
روی بنمای ای پری رخسار هی
عقل را دیوانه کن دلدار هی
بلبلانت در ترنم آمدند
جلوهٔ کن ای گل بیخار هی
دل بجان آمد مرا از هجر تو
یکدمک بنشین برم ای یار هی
جان باستقبال آمد تا بلب
بوسهٔ زان لعل شکر بار هی
بادهٔ عشق تو دارد جام دل
مشگنش دلدار هی دلدار هی
لطف کن از چشم مستت ساغری
فیض را مگذار در غم زارهی
شد دلم دیوانه در زنجیر غم
صبر تا کی ای پری رخسار هی