غزل شمارهٔ ۷۱۲
ز نهار مکن ای جان این درد مرا درمان
این درد مرا درمان زنهار مکن ای جان
لطف ار کنی و احسان کن درد مرا افزون
کن درد مرا درمان لطف ار کنی و احسان
یکذره غم جانان خوشتر بود از صد جان
خوشتر بود از صد جان یکذره غم جانان
دردم ده و جان بستان ای منبع هر احسان
ای منبع هر احسان دردم ده و جان بستان
جان میکندت قربان آنکس که دلش بردی
آنکس که دلش بردی جان میکندت قربان
میسر کن و بیسامان دیوانهٔ عشقت را
دیوانهٔ عشقت را بی سر کن و بی سامان
بر همزن و ویران کن اقلیم وجود فیض
اقلیم وجود فیض بر همزن و کن ویران