غزل شمارهٔ ۵۴۵۸
ما ز وری آتشین او نقاب افکنده ایم
بار اول ما بر این آتش کباب افکنده ایم
نیست چون شبنم و بال دامن گل خون ما
ما سر خود در کنار آفتاب افکنده ایم
خار این صحرا به آب زندگی خود را رساند
ما همان چون موج لنگر در سراب افکنده ایم
جلوه در پیراهن دریای وحدت می کنیم
پرده از روی نفس تا چون حباب افکنده ایم