غزل شمارهٔ ۹۱
ای دل اسرار ما ز جان دریاب
بگذر از خود بیا خدا دریاب
شاهد غیب در شهادت بین
شاه در کسوت گدا دریاب
موج و دریا و خلق و حق بنگر
یک مسمی دو اسم را دریاب
جام وحدت به روی ساقی نوش
ذوق می خوارگی ما دریاب
رنج عشقش بکش شفا بشناس
دُرد دردش بخور دوا دریاب
مطرب عشق ساز ما بنواخت
بشنو ای بینوا نوا دریاب
سایه و آفتاب را بنگر
سید و بنده را بیا دریاب