غزل شمارهٔ ۱۱۴۱
مستیم و خراب و می پرستیم
پنهان چه کنیم مست مستیم
گوئی مستی و رند و عاشق
آری مستیم و رند هستیم
برخواسته از سریر هستی
بر مسند نیستی نشستیم
مستیم و مدام همدم جام
صد شکر که توبه را شکستیم
تا جان باشد شراب نوشیم
کردیم این شرط و عهد بستیم
در بند خیال دی و فردا
بودیم امروز باز رستیم
شادی روان نعمت الله
می می نوشیم و می پرستیم