غزل شمارهٔ ۱۲۶
سر به سر از لطف جانی ای پسر
خوشتر از جان چیست؟ آنی ای پسر
میل دلها جمله سوی روی توست
رو که شیرین دلستانی ای پسر
زان به چشم من درآیی هر زمان
کز صفا آب روانی ای پسر
از می حسن ار چه سرمستی، مکن
با حریفان سرگرانی ای پسر
وعده ای می ده، اگر چه کج بود
کز بهانه درنمانی ای پسر
بر لب خود بوسه زن، آنگه ببین
ذوق آب زندگانی ای پسر
زان شدم خاک درت کز جام خود
جرعهای بر من فشانی ای پسر
از لطیفی مینماند کس به تو
زان یقینم شد که جانی ای پسر
گوش جانها پر گهر در حضرتت
کز سخن در میچکانی ای پسر
در دل و چشمم، ز حسن و لطف خویش
آشکارا و نهانی ای پسر
نیست در عالم عراقی را دمی
بی لب تو زندگانی ای پسر