غزل شمارهٔ ۱۶۸۷
صفیر شهپر توفیق، حسن آوازست
کمند عشرت رم کرده رشته سازست
فروغ نور تجلی به طور می گوید
که کار مردم بی دست و پا خداسازست
تو صاف کرده مده پشت خویش بر دیوار
که حسن، تشنه آیینه نظربازست
به خاک پای خم و گردش پیاله قسم
که تازیانه گلگون می، رگ سازست
ز جام حافظ شیراز مست گردیده است
کلام صائب ازان رو شراب شیرازست