غزل شمارهٔ ۱۵۳
ز عمرم بیتو درد دل فزاید
گر این عمرم نباشد بی تو شاید
دلم را درد تو میباید و بس
عجب کو را همی راحت نیاید
مرا این غم که هرگز کم مبادا
بحمدالله که هردم میفزاید
به دست هجر خویشم باز دادی
که تا هردم مرا رنجی نماید
اگر لافی زدم کان توام من
بدین جرمم چه مالش واجب آید