غزل شمارهٔ ۱۷۵
عشق او سلطان ملک جان ماست
اینچنین ملک و چنین سلطان کراست
پادشاه هفت اقلیم ای عزیز
نزد این سلطان درویشان گداست
با وجود او کرا باشد وجود
ور تو گوئی هست آن عین خطاست
رند سر مستیم و با ساقی حریف
همچو ما رندی در این عالم نخاست
دُرد درد عشق او نوشیده ایم
دُرد درد عشق او ما را دواست
مجلس عشقشت و ما سرمست او
شاهد میخانه در فرمان ماست
نعمت الله در همه عالم یکیست
لاجرم او سید هر دو سراست