غزل شمارهٔ ۸۵۸
آمد خیال غیر چو خوابیم در نظر
بنمود کاینات سرابیم در نظر
کردند جلوه صورت و معنی به یکدیگر
چون شاهدان حور نقابیم در نظر
چون رند و لاابالی و سرمست و عاشقیم
عالم نموده جام شرابیم در نظر
چشمم به نور دیدن رویش منور است
شکرت که نیست هیچ حجابیم در نظر
هرگز نخورده ایم می دوستی غیر
گرچه مدام مست و خرابیم در نظر
آن دم که تشنه بودم و آبم نبود بود
بحر محیط قطرهٔ آبیم در نظر
بر لوح دل نوشته ام اسرار سیدم
باشد مدام همچو کتابیم در نظر