بخش ۶۷ - عنف کردن معاویه با ابلیس
گفت امیر ای راهزن حجت مگو
                        مر ترا ره نیست در من ره مجو
                        رهزنی و من غریب و تاجرم
                        هر لباساتی که آری کی خرم
                        گرد رخت من مگرد از کافری
                        تو نهای رخت کسی را مشتری
                        مشتری نبود کسی را راهزن
                        ور نماید مشتری مکرست و فن
                        تا چه دارد این حسود اندر کدو
                        ای خدا فریاد ما را زین عدو
                        گر یکی فصلی دگر در من دمد
                        در رباید از من این رهزن نمد