شمارهٔ ۱۰۹ - در طلب شراب
ای سروری که چون تو به رادی سحاب نیست
چون رای روشن تو بلند آفتاب نیست
مهمان رسیدهاند تنی چندم این زمان
قومی که شان برفتن از اینجا شتاب نیست
داریم کودکی که چو روی و چو موی او
گلبرگ نوشکفته و مشک به تاب نیست
دربند خواب او همه حیران بماندهایم
او نیم مست گشته و ما را شراب نیست