شمارهٔ ۵۱۶
شکار جذبه توفیق شد گریبانم
                        دگر چه خار تواند گرفت دامانم؟
                        به کوی دوست رسیدم ز راه ساده دلی
                        ز جیب کعبه برآورد سر بیابانم
                        مرا به رد و قبول زمانه کاری نیست
                        چو چشم آینه در خوب و زشت حیرانم