غزل شمارهٔ ۵۱۱
مطرب عمر این سراید در سماع
میروم ای عیش جویان الوداع
هر کرا باز است گوش هوش جان
میکند این نغمه از عمر استماع
هر که او زین نغمه باشد بهرهور
باشدش از زندگانی انتفاع
جان من در کارسازی سعی کن
دم بدم بانگ رحیل است و وداع
گر بحق نزدیک گردی یک وجب
او شود نزدیک تو بر یک ذراع
گر ذراعی میشوی نزدیک تو
او شود نزدیک تو مقدار باع
گر تو آهسته بسوی او روی
فهو للعبد للاسراع راع
از عبادت قرب حق تحصیل کن
در تقرب از فنا گیر انتفاع
شو ز خود فانی بحق باقی چو فیض
خویش را و ما سوا را کن وداع
بیشجاعت نیست کو صف بشکند
آنکه خود را بشکند نعم الشجاع