غزل شمارهٔ ۴۵۴۵
فلک از ناله ما نرم نشد
کجروان سخت کمان می باشند
با قلم راز ترا چون گویم
دل سیاهان دو زبان می باشند
تا دم باز پسین اهل نظر
چون شرر دل نگران می باشند
بیشتر خوش نفسان چون نافه
در ته خرقه نهان می باشند
نافه دامن صحرای وجود
ژنده پوشان جهان می باشند
شعله ها پیش لب ما صائب
خامش و بسته زبان می باشند
صوفیان صاف روان می باشند
چون صدف پاک دهان می باشند
در ته سبزه شمشیر بلا
صاف چون آب خزان می باشند
روز آسوده و شبهای دراز
همچو انجم نگران می باشند
گنج زیر قدم و بر در خلق
شی ء لله زنان می باشند
گل خامی است سخن پردازی
پختگان بسته زبان می باشند
بلبلانی که چمن مشتاقند
در قفس بال زنان می باشند
تا نسیم سحری جلوه گراست
برگها بال فشان می باشند
چون کف بحر سبک جولانان
بر سر آب روان می باشند