غزل شمارهٔ ۵۰۲
مدتی من به کار خود بودم
با خود و روزگار خود بودم
صورتی چند نقش میبستم
گر چه صورت نگار خود بودم
به دیدار کسان شدم ناگاه
گر چه هم در دیار خود بودم
بدر هر حصار میگشتم
نه که من در حصار خود بودم؟
سالها یار،یار، میگفتم
خود به تحقیق یار خود بودم
یک شبم یار در کنار کشید
روز شد، در کنار خود بودم
اوحدی پیش من حجاب نشد
زانکه خود پردهدار خود بودم