شمارهٔ ۱۸۲ - تربیه طبیعی
غرٌنده و سهمناک و توفنده
                        بر دشت گذشت تند طوفانی
                        تخمی زبنفشه برگرفت از دشت
                        وافکند ورا به طرف بستانی
                        بر بستر وی بتافت خورشیدی
                        بر مدفن وی چکید بارانی
                        شد زنده و ریشه داد و ساق آورد
                        وز ساق دمید سبز پیکانی
                        بشکفت کبودچشم و نیلیچهر
                        لاغر تنی و ضعیف ستخوانی
                        اینسو نگرست، دید بنشسته
                        بر تخت بنفشهای چو سلطانی
                        فربه بری و گشاده رخساری
                        خندان لبی و سپید دندانی
                        بنهاده به فرق بر مهین تاجی
                        گسترده به مرز بر تنکخوانی
                        خم گشت و خجل، بنفشه بری
                        چون در بر پادشاه دهقانی
                        حیرتزده گشت و گفت کز یک جنس
                        چون خاسته صعوهای و ترلانی
                        شهری بچه دید خجلت او را
                        کافتاده بهدست بوستانبانی
                        بوده است نیای من یکی چون تو
                        زاینگونه به ما سری و سامانی
                        اقلیم و غذا و تربیت، داده است
                        زاین گونه به ما سری و سامانی
                        تأثیر مربی طبیعی را
                        بهتر ز من وتو نیست برهانی