در صفت خلوت و تنهایی گوید
سنایی
/
حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه
/
الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب
سلوتی نیست روح را از کس
سلوت روح خلوت آمد و بس
دهر بد رای و خلق بد بینند
راهت این است و مردمان اینند
یا به خلوت به خوش دلی تن زن
یا بر اینها نشین و جان میکن
کی فروشد خرد به رستهٔ جان
آب سیساله را به تایی نان
مگس و گربه سوی خوان پویند
سگ و زاغند کاستخوان جویند
گربه از بهر لقمهای به صد خواری
میکشد با خروش و با زاری
گربه از بهر لقمه جور برد
ببر و شیر و پانگ خود بدرد
باز شیر درنده در صحرا
گورخر را همی درد تنها