شمارهٔ ۳۶

عطار / مختارنامه / باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع

شمع آمد زار زار و میگفت به راز
حال من و آتش است با سوز و گداز
من کرده به درد گریهٔ تلخ آغاز
برّیده ز من یار به شیرینی باز