غزل شمارهٔ ۴۷۱
عاشقانی که در جهان باشند
همچو جان در بدن روان باشند
می و جامند همچو آب و حباب
موج و دریا همین همان باشند
خوش کناری گرفتهاند زَ اغیار
گر چه با یار در میان باشند
از همه پادشه نشان دارند
بینشانی از آن نشان باشند
خلق و حق را به ذوق دریابند
واقف از سر این و آن باشند
نعمتالله را به دست آور
تا بدانی که آنچنان باشند