غزل شمارهٔ ۸۱۷
یک نظر در چشم مست ما نگر
یک حقیقت در همه اشیا نگر
ما ز دریائیم و دریا عین ما
گر نظر داری درین دریا نگر
یار تنها با تو می گویم بدان
گر خبرداری درین تنها نگر
هر چه آید در نظر ای نور چشم
حضرت یکتای بی همتا نگر
عشق را جائی معین هست نیست
جای آن بی جای ما هر جا نگر
عالمی از نور او روشن شده
آفتابی در همه پیدا نگر
نعمت الله میر سرمستان بود
ذوق اگر داری بیا ما را نگر