غزل شمارهٔ ۹۲۳
جام می را به نوش و خوش میباش
نوش و نوش و خموش و خوش میباش
همچو خم شرابخانه به ذوق
خود به خود خوش بجوش و خوش میباش
خلعتی نو اگر به تو نرسد
باش با کهنه پوش و خوش میباش
چه کنی هوش مست باش مدام
بگذر از عقل و هوش و خوش میباش
عاشقانه سبوی می میکش
همچو رندان به دوش و خوش میباش
بزم عشق است و عاشقان سرمست
خوش بیا می بنوش و خوش میباش
در ره عاشقی چو سید ما
عاشقانه بکوش و خوش میباش