شمارهٔ ۱۶

عطار / مختارنامه / باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع

شمع آمد و گفت: با چنین کار درشت
تاکی دارم نهاده بر لب انگشت
آن را که به آتش است زنده که بسوخت
و آن راکه به بادی بتوان کشت که کشت