غزل شمارهٔ ۵۸۹۲
ما روی دل به هر کس و ناکس نمی کنیم
چون شعله التفات به هر خس نمی کنیم
خلق ملایم است قبای حریر ما
ما زیب تن ز جامه اطلس نمی کنیم
درگردشیم ما به سر خود چو آفتاب
مانند سایه پیروی کس نمی کنیم
پشت هزار سخت کمان را شکسته ایم
اندیشه از سپهر مقوس نمی کنیم
ما چون سبو ز خانه بدوشان مشربیم
در میکشی ملاحظه از کس نمی کنیم
سیل ار رسد به خانه ما، کوچه می دهیم
ما پیش طاق خانه مقرنس نمی کنیم
ما چون کمان ز خانه بدوشان جرأتیم
چون تیر ازان ز سیر و سفر بس نمی کنیم
بر طعمه خسان که پر از موی منت است
آلوده چنگ حرص چو کرکس نمی کنیم