غزل شمارهٔ ۴۸۸
خود را ز بد و نیک جدا کردم و رفتم
                        رستم ز خودی، رخ به خدا کردم و رفتم
                        آن نفس به همی، که گرفتار علف بود
                        او را چو خران سر به چرا کردم و رفتم
                        کام همگان محنت و ناکامی من بود
                        کم گفتم و آن کام فدا کردم و رفتم
                        هر فرض که از من به همه عمر قضا شد
                        در یک رکعت جمله قضا کردم و رفتم
                        هر قرض که در گردن من بود ز غیری
                        از خون دل و دیده ادا کردم و رفتم
                        روی همگان چونکه به محراب ریا بود
                        من پشت برین روی و ریا کردم و رفتم
                        پای دلم از هر هوسی سلسلهای داشت
                        از پای دل آن سلسله وا کردم و ر فتم
                        تن را به نم چشم فرو شستم و شد پاک
                        دل را به غم عشق دوا کردم و رفتم
                        دیدم که: دل اوحدی این جا بگرو بود
                        او را به دل خویش رها کردم و رفتم
            بررسی آماری غزل شمارهٔ ۴۸۸ - خود را ز بد و نیک جدا کردم و رفتم
بیشترین کلمات استفاده شده از لحاظ آماری کلمات کردم.، رفتم، دل، قضا، کام، همگان، ریا، پای می باشند. اوحدی از کلمه کردم. ۱۰ بار ، رفتم ۹ بار ، دل ۵ بار ، قضا ۲ بار ، کام ۲ بار ، همگان ۲ بار ، ریا ۲ بار ، پای ۲ بار در غزل شمارهٔ ۴۸۸ - خود را ز بد و نیک جدا کردم و رفتم استفاده کرده است.
| کلمه | تکرار | 
|---|---|
| کردم. | 10 | 
| رفتم | 9 | 
| دل | 5 | 
| قضا | 2 | 
| کام | 2 | 
| همگان | 2 | 
| ریا | 2 | 
| پای | 2 |