غزل شمارهٔ ۹۸

طوطی وظیفه خوار لب نوشخند تست
شکر فروش مصر خریدار قند توست
دوزخ کنایتی ز دل سوزناک من
جنت حکایتی ز رخ دل پسند تست
بگسیختم دل از خم گیسوی حور عین
تا حلق من به حلقهٔ مشکین کمند تست
طوبی سر از خجالت خویش افکند به زیر
هر جا حدیث جلوهٔ سرو بلند توست
رخ بر فروز و از نظر بد حذر مکن
زیرا که خان بر سر آتش سپند تست
از بس که در قلمرو خوبی مسلمی
چشم زمانه در پی دفع گزند تست
هر سر سزای عرصهٔ میدان عشق نیست
الا سری که به رسم رعنا سمند تست
گفتی ز شهر بند خیالم به در مرو
بیرون کسی نرفت که در شهر بند تست
داند چگونه جان فروغی به لب رسید
هر کسی که در طریق طلب دردمندتست