غزل شمارهٔ ۱۰۱۸
مائیم ز نار عشق آدم
مائیم ز نور مهر خاتم
ما در دم عشق همچو نائیم
او در دم ما چو روح در دم
دردیست مرا ورای درمان
زخمی است مرا به جای مرهم
مائیم به وصل دوست دلشاد
مائیم ز هجر یار در غم
گه شبنم گلستان عشقیم
گاهی شده جمع و آمده یم
در ملک قدم قدم نه از عشق
تا گویندت که خیر مقدم
از لوح ضمیر نعمت الله
برخوان تو رموز اسم اعظم