رباعی شمارهٔ ۳۰۶

گوشم چو حدیث درد چشم تو شنید
فی‌الحال دلم خون شد و از دیده چکید
چشم تو نکو شود به من چون نگری
تا کور شود هر آنکه نتواند دید