عشق آباد
دنیای شعر و ادبیات
نخستین
حافظ
سعدی
مولوی
پروین اعتصامی
خیام
فردوسی
حکایت شمارهٔ ۱۱
سعدی
/
گلستان
/
باب چهارم در فواید خاموشی
منجمی به خانه در آمد یکی مرد بیگانه را دید با زن او به هم نشسته دشنام و سقط گفت و فتنه و آشوب خاست. صاحب دلی که برین واقف بود گفت
تو بر اوج فلک چه دانی چیست
که ندانی که در سرایت کیست
حکایت شمارهٔ ۱۰
حکایت شمارهٔ ۱۲