غزل شمارهٔ ۶۴۳۹

گوشه آن نقاب را بشکن
ورق انتخاب را بشکن
دل ظالم شکسته می باید
زلف پر پیچ و تاب را بشکن
در دل شب به چشم منتظران
روزبازار خواب را بشکن
دل بی عشق را به دور انداز
شیشه بی شراب را بشکن
برو ای اشک و بر سر دریا
بیضه های حباب را بشکن
چون سؤال از دلت کند صائب
در لب خود جواب را بشکن