غزل شمارهٔ ۵۰۱
سوی ما میکنی نگه بغلط
دل ما می بری ز ره بغلط
با دلم لطف اگر کنی سهلست
می کند آدمی گنه بغلط
رغم من سوی غیر مینگری
دل من می کنی سیه بغلط
گر مرا دیگری ز کوچه مقصود
نگه خود میکنی تبه بغلط
باز گردی ز کوچه مقصود
گر دوچارم شوی بره بغلط
شاه فرمان روا توئی ایجان
دیگران راست نام شه بغلط
نیست جای سپاه غم دل من
این طرف آمد این سپه بغلط
لطفت از بهر غیر عمداً هست
فیض را نیست هیچگه بغلط